اثبات ما می توانیم

اثبات ما می توانیم

نویسنده: مدیر سایت - 2017/01/14

یکی از قطعات دستگاه ها معیوب شده بود . پنج سال بود کار کرده بود و باید از رده خارج می شد . هزینه اش برای سایت خیلی زیاد بود . #مصطفی همه قطعه های معیوب را جمع کرد ، تیم آورد و تعمیرشان کرد و دوباره وارد کار کرد . این کارها وظیفه معاونت بازرگانی نبود ، اما برایش فرقی نمی کرد . کار سازمان باید انجام می شد .

آمد دفترم . می خواست برایش یک قطعه وارد کنم . قطعه را که دیدم ، گفتم «مصطفی ، خودم می تونم این رو بسازم .» گل از گلش شکفت . مطمئنی می تونی؟ آره.
تو اگه بتونی ، من تا دفتر رئیس سازمان هم که شده می رم ، کارت رو می برم توی قالب تحقیقاتی . همان هم شد . سازمان را راضی کرد . چهل درصد کار را که جلو بردم ، قرارداد ساخت و تولید شش ماهه با من بست . بیش تر از شش ماه طول کشید ، ولی مصطفی پای کارم ایستاد . اگر پشتم نبود ، نمی توانستم بسازم .

هفته ای چهار پنج بار بین نطنز و کاشان و تهران می رفت و می آمد. نه یک ماه و دوماه، نه یک سال و دوسال؛ هشت سال کارش همین بود. ساعت چهار صبح می نشست توی ماشین و راه می افتاد. گاهی وقت ها تازه ساعت یازده شب جلسه اش شروع می شد. بعد از آن راه می افتاد و می آمد سمت تهران، هفت صبح توی تهران جلسه داشت. خستگی نمی شناخت. به قول بچه ها لودری کار می کرد. یک بار حساب کردم، مصطفی شاید این مدت بیشتر از #پانصدهزار کیلومتر رفته و آمده؛ ده برابر دور کره ی زمین.

درسکوت و مظلومتیت سالگرد شهید #مصطفی احمدی روشن بود که گذشت