شهید احمد نوارباف

شهید احمد نوارباف

نویسنده: مدیر سایت - 2017/01/18

شهید احمد نوارباف

***

پیش نمایش طرح (کلیک کنید)

برای ارسال عکس مناسبتر و باکیفیت تر و یا دریافت سایز بزرگ این طرح :  با مدیر سایت تماس بگیرید

***

  • نام و نام خانوادگی :  احمد نوارباف
  • نام پدر : عیدی
  • نام خانوادگی مادری : 
  • تاریخ تولد :  ۱۳۴۷
  • محل تولد :  اهواز
  • آخرین محله سکونت : 
  • دسته بندی شهید : 
  • تاریخ شهادت : ۱۳۶۳/۱۰/۱۰
  • محل شهادت : تنگه چزابه
  • عملیات منجر به شهادت :
  • نحوه شهادت : اصابت ترکش خمپاره
  • یگان : با برادران تیپ شوشتر
  • محل دفن : گلزار شهدای اهواز
  • مسئولیتها : 
  • تحصیلات :

***

وصیت نامه اول :
ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه …
بدرستی كه خدا ، خریداری می كند از مؤمنان جان و مالشان را به بهای بهشت * سوره توبه – آیه ی ۱۱۱
«لا اله الا هو الحی القیوم الرحمن الرحیم ذو الجلال و الاكرام»
جز او خدائی نیست و زنده و پاینده بخشاینده و مهربان و دارای جلال و ارجمند است . شكر خدائی را كه توفیق یافتم و این مقام بزرگ و ارجمند را به من هدیه فرمود .
خداوند انشاء الله گناهانمان را بیامرزد…. .

 

ای پروردگار ما . مواخذه مكن ما را اگر فراموش كردیم یا خطا كردیم و در گذر از ما و بیامرز ما را و رحم كن ما را ، توئی صاحب اختیار ما ، پس یاری كن ما را تو ای صاحب روز جزا فقط تو هستی كه ما را از خطرها و سختی می توانی نجات دهی .
خدایا اگر من گناهكار باشم آن دنیا چه خاكی بر سر كنم . خدایا مرا و همه دوستانم و برادرانم و خواهرانم و آنهایئی را كه فقط اسم تو را به زبان می آورند و تو را می پرستند روز قیامت رو سفیدشان گردان . ای مادر و ای برادر و خواهرم اگر من شهید شدم خواهشی كه از شما دارم فقط این است كه برایم گریه نكنید .
شما پیام شهیدان را فراموش نكنید كه پیام من هم این است كه خواهران حجاب خود را رعایت كنید .
ای مادر و ای برادر و خواهرم می دانم كه ناراحت هستید ولی اینطور نپندارید كه من مرده هستم بلكه زنده ام و پیش خدای بزرگ روزی می گیرم و پیش پیامبرم حضرت محمد (ص) هستم . پیش امام حسین هستم و در نزد شهدای كربلا و امامان معصوم .
من برای رضای خدای بزرگ به میدان جنگ رفتم آن لحظاتی كه شما را تنها گذاشتم امیدم به خدای متعال بزرگ بود و آرزویم این بود كه وقتی به میدان بروم با كفار جنگ كنم و اگر قسمت شد شهید شوم و اگر خداوند مرا قبول كند ، با شهدای اسلام شهدای كربلا باشم و من كوچكتر از آنم كه شما را پند و اندرز دهم و شما پیام شهیدان را فراموش نكنید كه پیام من همین است كه خواهران حجاب خود را رعایت كنید .
خداوند سبحان در قرآن كریم تذكر داده است بترسید از خدا و از فشار قبر ، من خودم این حرفها را كه می زنم بدنم به لرزه می افتد . ای برادرم وصیت من این است كه اگر شهید شدم مرا در بهشت شهدا خاكم كنید و با لباس نظامی خاك كنید و اگر هم با لباس نظامی نشد با كفن مرا بپوشانید و یك روحانی مرا خاك كند . این پولهائی را كه در بانك دارم كمك به فقرا كنید و اگر شد چند وتومان را هم به نماز جمعه كمك كنید و مرا ببخشید! اگر شما را اذیت كرده بودم ، امیدوارم كه همه شما مرا ببخشید .
ای مادرم ، من خیلی شما را اذیت می كردم امیدوارم كه مرا ببخشی ناراحت من نباشید و گریه نكنید . اگر خواستید گریه كنید به نیت امام حسین (ع) گریه كنید كه در كربلا شهید شد . ای برادران رزمنده حمله كنید به سوی دشمنان اسلام و قبر شش گوشه امام حسین(ع) را در بغل بگیرید كه امام حسین(ع) منتظر شماست . دعا كنید برای امام و ای مردم دعا كنید كه اسلام پیروز شود . ای برادرم وصیت من این است كه وقتی به قبرم می رسید نوار قرآن بگذارید چون از خواند قرآن خیلی خوشحال می شوم . خیلی قرآن خواندن را دوست دارم .  انشاءالله كه خداوند گناهان همه ی ما را ببخشاید و روز قیامت جلوی خداوند متعال و جلوی پیامبران و امامان معصوم رو سفید باشیم . و در آخر از شما همسایه ها و اقوام و دوستان و آشنایان حلالی می طلبم .

والسلام

وصیت نامه دوم :


بسم الله الرحمن الرحیم
یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربك راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی .  (سوره فجر)

 

ای خدای من ، اگر گنهکارم مرا ببخش . خدایا یک روزی می آید که گناهکار باشم بمیرم و مرا در قبر بگذارند ؛ آخر من از فشار قبر می ترسم و تحمل عذاب تو را ندارم .
سلام علیکم
اینجانب احمد نوارباف چند صحبتی با خانواده ی خود می کنم . ای مادر عزیزم امید دارم که حال شما خوب باشد و مرا حلال کرده باشی . ای برادران من خیلی علاقه به شما داشتم ولی من خدا را بیشتر دوست می دارم . ای خواهرانم من شما را خیلی دوست می داشتم ولی اسلام را بیشتر دوست می دارم . ای دوستان عزیزم من خیلی شما را دوست می داشتم ولی من امام حسین (ع) را بیشتر دوست دارم . ای مادرم من خیلی به شما علاقه داشتم ولی دینم را بیشتر دوست دارم . ای برادرانم و ای خواهرانم و ای مادرم ، من اگر شهید شدم برای من گریه نکنید . من جلوی گره شما را نمی گیرم ولی طوری گریه کنید که کسی نفهمد یا طوری گریه کنید که عزادار نشود . ای برادران وای خواهران و ای مادرم ببخشید که از پیش شما رفتم . فکر نکنید که من مرده ام . من زنده ام و پیش درگاه خداوند متعال روزی می گیرم . من مهمان خداوند هستم و آنهایی که شهید شده اند هم مهمان عزیز خداوند هستند . ای مادرم اگر بدی ای ، چیزی از من دیدی مرا ببخش و انشاءالله که از من راضی باشی . ای برادران و خواهران من اگر چیزی از من می خواهید مرا حلال کنید . اگر بدی ای ، چیزی از من دیدید مرا ببخشید . و اگر چیزی از من گرفته اید حلالتان باشد . ای مادرم و ای برادران و ای خواهران من اگر خواستید گریه کنید فقط برای رضای خدا باشد . برای این نباشد که برادری از شما جدا شده است . می دانم که خیلی سخت است برادری را ازدست بدهید . ای عزیزان من گریه کنید برای امام حسین(ع) و یاران باوفایش که در کربلا شهید شدند .
برای امام حسین (ع) گریه کنید که که سه روز و شب در صحرای بیابان کربلا بود و سرش را از بدنش جداکرده بودند و سرش را روی نیزه قرار داده بودند . برای این گریه کنید . به همه خانواده های شهدا این را می گویم که گریه کنند برای امام حسین (ع) . ای برادرم اسماعیل من یازده رو روزه نگرفتم از ماه رمضان . ای برادرم اسماعیل این ساعتی که دادی به من بعد از من مال توست . آن قرآنی که دارم برای خواهرم زیبا و نوارهایم هم برای زیبا . هردو برای زیبا . هم نوارها و هم قرآن . و آن ظبت را هم به محمد بدهید یا آن را به فقرا بدهید .
یک چیز دیگر می خواه بگویم ، ای خواهرانم از شما می خواهم که حجاب خودتان را رعایت کنید . بترسید از خدا . عذاب خدا آنقدر زیادست که اگر یک قطره آب گندیده یا ذره آهن ذوب شده را در این دنیا بیاورند باشده همه انسانها از این بوی گند می میرند . اگر یکی از لباسهای جهنمی را در این دنیا بیاورند تمام انسانها و حیوانها در این لباس بد خواهند مرد . ای برادران از شما می خواهم که اخلاق اسلامی داشته باشید . من کوچکتر از آن هستم که نصیحتی به شما بکنم . ای برادران عزیز از شما می خواهم که نماز را هیچوقت ترک نکنید . هر کسی میخواهد شفاعت بشود باید اول نماز و بعد اخلاق اسلامی و پیروی از اسلام . ای برادران عزیز اگر شهید شدم اسلحه ام را بردارید . نگذارید اسلام در خطر بیفتد . تا آخرین قطره خون خود مبارزه کنید . اگر شهید شدم در بهشت شهدا مرا دفن کنید . و روز پنجشنبه مرا دفن کنید یا روز جمعه . به غیر از این دو روز روزهای فرد مرا خاک نکنید . جسدم را در سردخانه تا روز جمعه یا پنجشنبه شود . وسلام
امام را دعا کنید . به اسلام خدمت کنید . وسلام علیکم و رحمه الله و برکاته


احمد نوارباف

***

زندگی نامه :

شهید احمد نوارباف در سال ۱۳۴۷ در خانواده مذهبی و نسبتاً ضعیفی به دنیا آمد . دوران ابتدایی را گذراند و در دوران راهنمایی هم کار می کرد و هم بقیه وقت خود را در مغازه تعمیر دوچرخه پدرش کمک می کرد .
در دوران جنگ در مراسمات مذهبی شرکت می نمود . از جمله نمازهای جماعت و جمعه و شبهای جمعه به مراسم دعای کمیل در حسینیه ی اعظم شرکت می کرد و نماز شبش را هرگز ترک نمی کرد .
چندین مرحله جهت ثبت نام برای رفتن به جبهه به مسجد فاطمه الزهرا (س) مراجعت کرد اما بخاطر کمی سن او را ثبت نام نمی کردند .
بدون اطلاع شناسنامه خود را برداشته و دستکاری نمود و این بار به مسجد حجازی مراجعت کرد و او را قبول کردند . و به آموزش ابتدایی نظامی شرکت دادند و به جبهه اعزام شد . بعد از چهار ماه که در جبهه بود از جبهه برگشت و امتحانات درسی خود را انجام داد و دوباره جهت ثبت نام به مسجد حجازی مراجعه کرد جهت ثبت نام و اعزام .
بنده در آن زمان معاون پایگاه مسجد حجازی بودم و به او گفتم برو درست را بخوان . واجبتر است . تو دیگر تکلیف را انجام داده ای  . دیگر نمی خواهد به جبهه بروی . او سرش را به زیر انداخت و گفت برادر آن دنیا جواب این سوالت را می دهی . و من گفتم بله ، برو به سلامت . بعد از چند لحظه به فکر آمدم که خیلی اشتباه کردم که با او این گونه برخورد کردم .
به یکی از برادران که در آنجا بود گفتم برو او را صدا بزن ؛ بعد از چند لحظه او آمد و معرفی به او داده شد و لبخند رضایت آمیزی زد و خداحافظی کرد .
بعد از دو ماه حضور در جبهه حق بر باطل در جبهه تنگه چزابه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سر به درجه ی رفیع شهادت نائل گردید .
یکی از فرماندهان گردان نحوه ی شهادتش را این گونه معرفی کرده :
بسیجی گردان بود و سیم خط تلفن بر اثر ترکش قطع شده بود و او آن خط را وصل نمود . بعد از وصل نمودن سیم خط تلفن برای برگشتن خمپاره به او اصابت می نماید .

***

خاطرات و آثار :

یکی از برادران پاسدار که در تیم حفاظتی حضرت آیت الله موسوی جزایری بود نقل می کند :
در لشکر بودیم و ما در چادر بودیم و باران بسیار تندی می بارد . در این هنگام شخصی آمد و گفت می خواهم به حاج آقا خمس بدهم و به او گفتم چه موقع خمس دادن است و گفت فرصتی ندارم و می خواهم این دین را ادا کنم . او را در چادر پیش حاج آقا بردیم . دست حاج آقا را بوسید و حاج آقا هم سرش را بوسید و خودش را معرفی کرد :
من احمد نوارباف هستم و می خواهم خمس بدهم . مبلغ ۵۰۰۰ تومان در بانک دارم و خمسش را می خواهم بدهم و او ۱۰۰۰ تومان به حاج آقا داد و خداحافظی کرد .
و در وصیتنامه اش هم نوشته بود که مبلغی در بانک دارم که به حساب مصلی نماز جمعه اهواز داده شود .

وسلام

***

*****************

لینکهای مرتبط :

***

احمد نوارباف ، شهید احمد نوارباف ، شهید احمد نوارباف ، نوارباف ، وصیتنامه شهید احمد نوارباف ، تصویر شهید احمد نوارباف