شهید بهمن صبری پور

شهید بهمن صبری پور

نویسنده: مدیر سایت - 2017/02/12

شهید بهمن صبری پور

***

پیش نمایش طرح (کلیک کنید)

برای ارسال عکس مناسبتر و باکیفیت تر و یا دریافت سایز بزرگ این طرح :  با مدیر سایت تماس بگیرید

***

  • نام و نام خانوادگی :  بهمن صبری پور
  • نام پدر :  حسن
  • نام خانوادگی مادری :
  • تاریخ تولد :  ۱۳۴۵/۱۰/۲۳
  • محل تولد : اهواز
  • آخرین محله سکونت : یوسفی انتهای خیابان امام خیابان اندرزگو بین امام و مهربند پلاک ۱
  • دسته بندی شهید : 
  • تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۱۱/۱
  • محل شهادت :  شلمچه
  • عملیات منجر به شهادت : کربلای۵
  • نحوه شهادت : 
  • یگان : گردان جعفر طیار (ع)
  • محل دفن : گلزار شهدای اهواز
  • مسئولیتها : 
  • تحصیلات :

***

وصیت نامه :


با درود و سلام به رهبر کبیر انقلاب و امت شهید پرور ایران وصیت من به شما هموطنان عزیز این است که هیچ وقت خلاف دستور امام امت عمل  نکنید ، چون هر چیزی که میگوید حق است و بیشتر از حق حرفی نمی زند وای خانوادۀ خوب و رنج دیده ام …. :

مخصوصا مادرم ، می دانم بجز زحمت هیچ چیز دیگر نداشته ام و در طول عمرم تو راخیلی رنج داده ام ، امیدوارم . امیدوارم در آخر جبران زحمت های تو را ……… و همچنین پدر رنج کشیده ام می دانم که ترا خیلی اذیت کرده ام و هیچ نتوانستم برایت کاری کنم امیدوارم که مرا ببخشی و حلالم کنی همچنین برادران و خواهرانم و فاملها ، دوستان و آشنایان :

اگر از من اذیت و آزاری دیدید مرا عفو کنند و حلالم کنید .

و در آخر یکسال نماز و یکماه روزه دارم که برایم بگیرید

والسلام
بهمن صبری پور

***

زندگی نامه :

نماز شب در حال حرکت

شهید بهمن صبری پور بسیار از تهمت و دروغ و غیبت بدش می‌آمد. هر وقت در مجلسی بساط غیبت و دروغ را می‌دید، آن مجلس را آرام ترک می‌کرد. اهل نماز شب بود.

در شب عملیات بدر، او را دیدم که در حال حرکت در هور، لب‌هایش تکان می‌خورد و متوجّه شدم مشغول خواندن نماز است. او همیشه قبل از نماز صبح بیدار بود و زیارت عاشورا و دعای توسّل را قرائت می‌کرد.

شهید بهمن صبری پور

***
در ۲۳ دیماه ۱۳۴۵ به دنیا آمد
از همان دوران کودکی آثار شخصیت و شایستگی در وی نمودار بود
در زمان تحصیل هوش و اخلاق نیکویش مورد توجه آموزگاران بود و از همان سنین نوجوانی علاقه وافری
به قرآن و فراژیری آن داشت و به مدرسه آیت ا… بهبهانی می رفت و در کلاس های آموزش قرآن شرکت می کرد.
*****

شهید در ۲۳ دی ماه سال ۱۳۴۵م به دنیا آمد و نام او را بهمن گذاشتند خانواده اش او را در ۷ سالگی به مدرسه فرستادند در سنین نوجوانی بچۀ باهوشی بود و از کلاس اول ابتدایی تا پنجم ابتدایی در مدرسۀ راضی تحصیل کرد در دوران تحصیلات پنجم ابتدایی به قرآن علاقه داشت وبه جلسۀ قرآن که د ر مدرسۀ آیت ا… بهبهانی واقع در چهار راه آبادان بود با برادرنش میرفت که بعد از مدتی جلسۀ قرآن به مسجد بهبهانی انتقال یافت و او همچنان به این جلسات میرفت . کم کم با شروع شدن قیام مردم بر علیه حکومت ستم شاهی به مسجد فاطمیۀ زهراء که برادران کلاس قرآن در آنجا برقرار کرده بودند میرفت که چندین بار این جلسات از طرف دولت خائن شاهنشاهی تعطیل می شد . و لیکن به هر صورتی که بود در جلسات قرآن شرکت می کرد شهید در تظاهراتی که بر علیه حکومت شاهنشاهی بود شرکت فعال می کرد شب ها با برادران پست میداد و صلاح او همراه برادران یک چوب دستی بود ، (گرز) در همان موقع که از طرف حکومت شاه خائن حکومت نظامی می شد و  یا با تانک و اسلحه به شهر و منطقۀ یوسفی می آمدند شهید خانواده اش را دل داری می داد و میگفت اینها چیزی نیستند نترسید کم کم با پیروزی انقلابمان در سال …… و به در واسل کردن شاه خائن و مزدورانش شهید فعالیتها خودش بیشتر در مسجد انجام می داد و در جلسات عقیدتی که گذاشته می شد شرکت می کرد و همچنین در راهپیمایی که برقرار می شد .

او شب ها با برادران مسجدی از جمله شهید حیاتی – شهید احمد جمشیدی و دیگر برادران پست میداد و گاهی اوقات شب ها به خانه نمی آمد و از روی اینکه خانواده اش برایش نگران بودند و به او میگفت چرا نمی آیی خانه شهید میگفت ما باید از اسلام دفاع کنیم با پشت سرگذاشتن یک سال پیروزی از انقلاب اسلامی و شروع شدن جنگ تحمیلی عراق بر ایران در سال …… شهید بعد از یکی دو ماه از فعالیت در زمان جنگ در مسجد فاطمیۀ زهراء رفت برای ثبت نام کردن برای جبهه اما سن او پائین بود چون ۱۳ سال داشت او را نپذیرفتند بسیار ناراحت شد و بدون اینکه خانواده اش چیزی بگوید رفت شناسنامه اش را دست کار میکرد و به این طریق ثبت نام کرد و وارد گردان آموزشی شد که طی طی آموزشهای رزمی که اطراف شهر اهواز بود و گذرانیدن دوره های نظامی آنها را به منطقه بردند او با سن کم در عملیات بیست المقدس شرکت کرده بود و یک خاطره ای که از این عملیات دارد و تعریف کرده بود این است .

شهید میگفت که ما را  برای عملیات بردند و پس از پیش روی و به چند سنگر عراقی برخورد کردیم در یکی از سنگرها که چند تن ار مزدوران عراقی بودند پس از بیرون آوردن آنها از سنگر یکی از اسیران که مومن سال بود با تعجب به من (شهید بهمن ) خیره شده بود و به عربی جملاتی را گفت که من عربی بلد نبودم اما دوستم متوجه شد که چه میگوید و برایم گفت .

او میگوید این پسر بچه اینجا آمده چه بکند شهید به دوستش گفت بگو که من آمده ام ت شما را که به خاکمان و و به ناموسمان حمله کرده اید نابود کنم .

شهید در عملیاتی دیگر هم همچون رمضان – محرم .خیبر- بدر و الفجر مقدماتی ۸ آزاد سازی و ….. و در حالت های پدافندی بوده و خانواده اش می گفت که چرا درست را نمی خوانی میگفت که می خوانم و از کلاس اول راهنمایی تا سوم دبیرستان را در حال …… و یادگاری اوقات که می آمد متفرقه امتحان می داد و همیشه هم موفق بود .
او در عملیات کربلای چهار شرکت کرد و مقداری بزاعت برداشته و …… ترکش به بابش اصابت کرده بودد خانواده اش به خاطر اینکه از این عملیات سالم به منزل آمده بود برای او جشن گرفتند پدر شهید یک کیک خریده و نشستند دوره …. بعد از چند روز گذشتن از عملیات ۴ و خبر دار شدن از عملیات آمادۀ منطقه رفتن شد خانواده اش میگفتند بمان تا پایت کمی خوب شود میگفت چیزی نیست و رفت درعملیات کربلای ۵ شرکت کرد بعد از چند روز که نوبت گردان ایشان بود وارد عملیات شود و با شروع شدن عملیات شهید در منطقۀ شلمچه هنگام ظهر که می شود صدای اذان را که می شنود می رود دست نماز …. می گیرد و در حال نشسته در سنگر نماز می خواند در این حین فرمانده صدا می زند بیاید و یکی دیگرازدوستان شهید می آید که او را صدا بزند.(مابقی زندگی نامه در دسترس نیست)

***

هر دستوری و یا فتوایی از امام به مردم جهان می رسد بدون چون و چرا آن را اجرا کنید
مخصوصاً خانواده ام. چون هر نعمت یا ایمانی که داریم از امام داریم
و ای دوستان من جبهه های حق را حتماً پر نمایید چون این دنیا مانند حبابی است روی آب
و هر کجا که بخواهید بروید مرگ در کمین است

***

خاطرات و آثار :

لینکهای مرتبط :

***