شهید محمود برقی

الهی دلی ده ، که تحمل دوری عزیزان کنم و ما درغایت مرا عاشق کن در عشق خود بسوزان که از آتش آن ، جهان بسوزد .
آری ، درود خدا و رسولش بر خمینی این است بپا خاسته باد ، که مردانه ایستادگی کردند و جنگیدند ، اما سرتسلیم فرود نیاوردند .
و من پس از یک عمر تحصیل شده تا دانی اکنون دوباره پا به عرصه وجود گذاشته و تعهد می کنم .
که همواره یک پاسدار مسلمان و مسلح باشم که در راه خدا و اسلام باید فدا شوم و آنقدر کوشش خواهم کرد .
تا شهید شوم و از این خرسند هستم که برای اسلام مکتب همیشه جاویدان و پیروز عالم خدمت کرده .
و در راه اهداف آن خود را عاشقانه به معشوق می سپارم و این کار را نه از روی هوای نفس ، بلکه از روی شناخت به معشوق می کنم.
پس خدایا ، مرا یاری کن و بعد از یاری مگذار به خطا روم و کمکم کن که در کارها به نیات ثابت قدم باشم ، چون آرزو دارم و عزم دارم که شهید شوم تا با جوشش خونم دشمن را به لرزه بیندازم .
و تذکر می دهم که اکنون زمان آن نیست که بر مزار یک شهید گریه کرد ، بلکه بایست بر شکوه عزمش و صعود فکرش کمی اما به بزرگی عمری شد پیر کرد ، بلکه از بیراهه  اشکها راه تفکر را باز شناسیم .
آری این است عقیده و این چنین است جهاد ما :
با سلاح خون ، سلاح دین ، سلاح اعتقاد ، خصم تا دندان مصلح ، خون جگر خواهیم کرد ما به یاد خط جاویدان سرخ کربلا ، دین ، اندر یار خون ، سفر خواهیم کرد .
در زمان جنگ ، فقط جنگیدن است ، که افضل همه کارها است و بقیه فرع .
خداوند آن موقعی که مرا به جبهه فرا خواند ، را هم را هموار کرد ، وعده شهادت را به من داد ، ولی یک شرط صبر